گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
اصحاب امام علی علیه سلام
جلد اول
الله علیه و آله نام او را



سلیمان مردي خیّر، با فضیلت، عابد و متدین بود. او از ابتداي بناي شهر کوفه (در زمان خلافت عمربن خطاب) در آن جا سکنا
گزید و در میان قوم خود منزلتی رفیع داشت. وي در جنگ هاي عصر امیرالمؤمنین علیه السلام در رکاب آن حضرت جنگید،
پس
از مرگ معاویه به امام حسین علیه السلام نامه نوشت و او را به کوفه جهت هدایت و رهبري مردم دعوت نمود؛ اما چون
حضرت به جانب کوفه و کربلا آمد، سلیمان از حمایت او محروم ماند، و سپس که خبر شهادت آن حضرت به سلیمان رسید،
سخت متأثر گردید و با مسیّب بن نجبه و جمعی از کسانی که از او دعوت کرده ولی یاریش ننموده بودند، گروه توابین را
تشکیل دادند و سلیمان به عنوان امیر آن گروه قیام کرد و در عین الورده با سپاه ابن زیاد که با لشکري از شام آمده بود، رو به
.( رو شد و جنگید و در همین واقعه در سال 65 هجري در سن 93 سالگی به شهادت رسید.( 1
ثبات قدم او در حمایت از امیر مؤمنان
شجاعت و دلاوري سلیمان در صفین
دعاي امام به سلیمان در پایان صفین
سلیمان و فرماندهی توابین
*****
265 ؛ در تاریخ بغداد، ج 1، ص 200 با این تفاوت که - ر. ك: اسد الغابه، ج 2، ص 351 ؛ تهذیب التهذیب، ج 3، ص 485
.« او در جنگ صفین حضور داشته است » : می نویسند
ثبات قدم او در حمایت از امیر مؤمنان
سلیمان در دوران خلافت علی بن ابی طالب علیه السلام از یاران و ملازمان حضرت گردید و در تمام جنگ هاي دوران
حکومت آن حضرت، و به قولی غیر از جنگ جمل، حضور داشت. وي همان کسی است که در نبرد صفین در یک مبارزه تن
را به قتل رسانید.( 1) در این جنگ، سلیمان فرماندهی پیاده نظام میمنه سپاه امام علی علیه السلام را بر « حوشب ذاظلیم » به تن
.( عهده داشت.( 2
شیخ طوسی، وي را از اصحاب امیرالمؤمنین علیه السلام به شمار
.( آورده و می نویسد: بنا به روایتی وي از حضور در جنگ جمل معذور بوده و در آن شرکت نکرده است.( 3
*****
. اسد الغابه، ج 2، ص 351
. ر. ك: وقعه صفین، ص 205 ؛ شرح ابن ابی الحدید، ج 4، ص 27
، رجال طوسی، ص 43 ، ش 12 ؛ ر. ك: وقعه صفین، ص 6؛ شرح ابن ابی الحدید، ج 3، ص 105 ؛ معجم رجال الحدیث، ج 8
. ص 270
شجاعت و دلاوري سلیمان در صفین
حضرت علی علیه السلام در جنگ صفین، عمار یاسر را بر سواران، و عبداللَّه بن بدیل را بر پیاده نظام گماشت، لواي خود را
.( به هاشم بن عتبه سپرد و سلیمان بن صرد خزاعی را به فرماندهی پیاده نظام میمنه سپاه منصوب کرد.( 1
نصربن مزاحم از کردوس نقل می کند که: عُقبه ابن مسعود (عقبه بن ابو مسعود) - کارگزار امیرالمومنین علیه السلام در کوفه
- براي سلیمان بن صرد خزاعی که همراه امیرالمؤمنین علیه السلام بود، نامه اي نوشت و در آن تأکید کرد که حضرت امیر
علیه السلام را تنها نگذارد و در آن نوشت:
اما بعد، اي سلیمان، اگر آن گروه بر شما چیره شوند، شما را سنگسار خواهند کرد و یا شما را به آیین و کیش قبلی خود برمی
گردانند، در این صورت هرگز رستگار نخواهید شد، بنابراین بر تو لازم است که در رکاب علی علیه السلام به پیکار بی امان
.( خود ادامه دهی و صبر و استقامت پیشه کنی. و سلام بر تو باد.( 2
در جنگ صفین حوشب ذاظُلیم( 3) از بزرگان اهل یمن که در صفین بود و به همراه نیروهاي تحت امرش از سپاه شام پیش
آمد، و اشعاري سرود و اعلان مبارزه و نبرد
نمود.
سلیمان بن صرد چون اشعار او را شنید به وي حمله ور شد و اشعار زیر را سرود:
یا لک یوماً کاسِفاً عصبصَبا
یا لک یوماً لایُواري کوکبا
یا أیّها الحیُّ الذي تذبذبا
لسنا نَخاف ذا ظُلیمٍ حَوشبا
لأنّ فینا بطلًا مُجرَّباً
ابنَ بُدیلٍ کالهزبر مُغضبا
أمسی علیٌ عندنا مُحبَّبا
نَفدیه بالاُمِّ و لا نُبقی أباً
- اي که خدا روزت را چنان تیره کند که حتی ستاره اي برایت ندرخشد.
- اي جماعت ترسو ما چنین نیستیم که از حوشب ذاظلیم بهراسیم.
وجود دارد که چون هزبر به خروش می آید. « ابن بدیل » - زیرا در میان ما شیر مردي با تجربه و کار کشته چون
- علی در میان ما چنان محبوب است که مادر و پدر خود را نثارش خواهیم کرد.
.( سلیمان اندکی پس از سرودن این ابیات به حوشب حمله کرد و او را از پاي درآورد و به قتل رساند.( 4
*****
. وقعه صفین، ص 205 ؛ شرح ابن ابی الحدید، ج 4، ص 27
. وقعه صفین، ص 313 ؛ شرح ابن ابی الحدید، ج 5، ص 247
اشعث بن » حوشب از کسانی است که در تصرف فرات و بستن آن به روي سپاه امیر مؤمنان علیه السلام حضور داشته و با
.( که از جانب امیر مؤمنان علیه السلام براي فتح فرات حمله کرد، جنگیده است. (شرح ابن ابی الحدید، ج 3، ص 320 « قیس
. وقعه صفین، ص 400
دعاي امام به سلیمان در پایان صفین
نصربن مزاحم از عون بن ابی صحیفه روایت می کند که: بعد از تنظیم معاهده صلح، سلیمان بن صرد با صورتی خونین و
فَمِنهم مَن قَضی »» : زخمی خدمت امیرالمؤمنین علیه السلام رسید، هنگامی که نگاه آن حضرت به وي افتاد، خطاب به او فرمود
نَحبه ومنهم مَن ینتظر و ما بدَّلوُا تبدیلا؛
و امام « برخی از آنان جان خود را فدا کردند و برخی دیگر منتظر تقدیر خداوندند و در مورد دینشان هرگز دچار تغییر نشدند
علیه السلام در ادامه آیه خطاب به او فرمود: و تو از آنانی که منتظرند و دچار تبدیل نشدند.
سلیمان عرض کرد: اي امیرمؤمنان، به خدا سوگند، اگر انصار و اعوانی داشتم هرگز چنین معاهده اي نوشته نمی شد، آگاه
باشید، به خدا قسم اگر در میان مردم گام برداشتم، تنها به این دلیل که مردم به وضعیت قبلی برگردند و به جنگ ادامه دهند،
.( اما جز اندکی، در افراد خیري ندیدم.( 1
*****
. وقعه صفین، ص 519
سلیمان و فرماندهی توابین
سلیمان بن صرد از جمله کسانی است که بعد از مرگ معاویه، براي حضرت سیدالشهدا حسین بن علی علیه السلام نامه نوشت
و وي را براي اخذ بیعت مردم کوفه به آن شهر دعوت کرد؛ اما هنگامی که حضرت اباعبداللَّه الحسین علیه السلام می خواست
عازم کوفه شود، مردم کوفه مسلم بن عقیل نماینده حضرت را تنها گذاشتند و او به شهادت رسید و خود حضرت هم نتوانست
به کوفه بیاید به ناچار در سرزمین کربلا فرود آمد و در همان جا با 72 تن از یارانش به شهادت رسیدند. ولی بعد از شهادت
1) و همه کسانی که از آن )« مسیب بن نجبه فزاري » و « سلیمان بن صرد » ، حضرت حسین علیه السلام و یارانش در کربلا
براي ما جز » : حضرت حمایت نکرده و او را در برابر دشمن خون خوارش تنها گذاشته بودند، نادم و پشیمان شدند و گفتند
قیام به خونخواهی حسین توبه اي وجود ندارد، و هیچ کاري جز این عار و ننگی که بر
.« دامان ما نشسته است، از بین نمی برد
بدین ترتیب و با این قصد آنان در آغاز ماه ربیع الآخر سال 65 هجري قمري از کوفه به قصد محل اقامت عبیداللَّه بن زیاد
نامیدند. « امیر التوابین » به عهده داشت و او را « سلیمان بن صرد » خارج شدند و فرماندهی این سپاه را که چهار هزار نفر بودند
از مناطق جزیره با « عین الورده » از طرفی عبیداللَّه بن زیاد در رأس سپاهی گران از شام عازم عراق بود و این دو سپاه در منطقه
هم رو به رو شدند( 2) در این نبرد، سلیمان بن صرد و هم چنین مسیب بن نجبه و نیز جمع زیادي از یارانشان به شهادت
رسیدند. سپاهیان ابن زیاد سر سلیمان و مسیب را از تن جدا کرده و نزد مروان بن حکم (خلیفه وقت) به شام فرستادند.
سلیمان و نیروهاي تحت فرمانش در حین مسیر به جانب شام به کربلا رسیدند، همین که به مرقد مطهر سیدالشهدا و 72 تن از
یارانش رسیدند، همگی خود را روي قبر انداختند و یک صدا با صیحه و فریاد، ندا دادند:
پروردگارا، ما نسبت به فرزند دخت پیامبر مان کوتاهی کردیم و او را خوار نمودیم، پس تو اي خدا، ما را بر آن گذشته
ببخش، و توبه ما را بپذیر که تو بخشنده رحیمی و حسین و اصحابش را که از شهداي صدیقین هستند مورد رحمت قرار بده،
و خدایا ما تو را شاهد می گیریم که همانند این شهیدان که کشته شده اند، می باشیم؛ پس خدایا، اگر ما را نیا مرزي و مورد
«. رحمت قرار ندهی، همانا از زیان کاران هستیم
راوي می گوید: یک
شب و روز در کنار قبر حضرت و سایر شهدا ماندند و گریستند و نماز خواندند و تضرع نمودند و سپس سوار بر مرکب ها
.( شدند و به خون خواهی سیدالشهدا علیه السلام به حرکت درآمدند.( 3
سلیمان بن صرد خزاعی در ربیع الآخر سال 65 هجري در سن 93 سالگی جام شهادت نوشید و جان به جان آفرین تسلیم کرد.
.(4)
*****
به تفصیل خواهد آمد. « مسیب بن نجبه فزاري » شرح حال
در شرح حال رفاعه بن شداد، توضیح بیشتري درباره عبیداللَّه بن زیاد و سپاه همراه او، آمده است.
تاریخ طبري، ج 5، ص 589 ؛ ر. ك: کامل ابن اثیر، ج 2، ص 624 ؛ تهذیب التهذیب، ج 3، ص 486 ؛ تاریخ بغداد، ج 1، ص
.200
تاریخ طبري، ج 5، ص 589 ؛ ر. ك: کامل ابن اثیر، ج 2، ص 624 ؛ تهذیب التهذیب، ج 3، ص 486 ؛ تاریخ بغداد، ج 1، ص
.200
سلیمان بن مسهر
.( سلیمان بن مسهر از یاران و افراد ثابت قدم در امر ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام بوده اند.( 1
*****
. رجال طوسی، ص 44 ، ش 28
سلیم بن قیس هلالی
اشاره
سلیم( 1) فرزند قیس همدانی کوفی یکی از اصحاب و یاران باوفا و از شیعیان مخلص امیر مؤمنان علی علیه السلام و نیز از
اصحاب امام حسن و امام حسین و امام سجاد علیهم السلام بود.( 2) کنیه اش ابو صادق( 3) و از راویان مورد وثوق و اعتماد
امامیه می باشد. وي داراي کتابی است که مشتمل بر حقایق و اخبار و حوادث مهمی است که کمتر کتابی این حقایق را در بر
دارد، از جمله این که مشتمل بر احادیثی است که نام دوازده امام شیعیان از حضرت علی و امام حسن و امام حسین علیهم
.( السلام تا حضرت مهدي علیه السلام در آن آمده است.( 4
که نجاشی در رجال خود و شیخ طوسی در فهرست از آن نام « کتاب سلیم بن قیس هلالی » سلیم داراي کتابی است معروف به
برده و تجلیل کرده اند. این کتاب مشتمل بر اخبار مهمی است از جمله نام دوازده امام شیعه با اسم و رسم در آن آمده است.
علامه قدس سره در کتاب خلاصه نقل می کند: سلیم بن قیس از اصحاب امیرالمؤمنین علی علیه السلام است که حجاج به
پناه برد و هنگامی که وفاتش فرا رسید « ابان بن ابی عیاش » دنبال او فرستاد تا وي را به قتل برساند، اما سلیم فرار کرد و به نزد
به ابان گفت: تو به گردن من حقی داري و اکنون مرگ من فرا رسیده، همانا بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله چه اتفاق
هایی افتاده و
سپس به ابان کتابی داد که هیچ کس از سلیم غیر از ابان این کتاب را نقل نکرده است.
مرحوم آیه اللَّه خوئی درباره سلیم بن قیس می نویسد: اولًا: سلیم بن قیس یکی از اصحاب امیرالمؤمنین علیه السلام و از علماي
جلیل القدر و مورد وثوق است که برقی در رجال خود او را تأیید نموده است. ثانیاً: کتاب سلیم طبق نقل نعمانی یکی از کتب
و اصول معتبره است و آنچه در آن آمده صحیح و از ائمه اطهار علیهم السلام صادر شده است. ثالثاً: طریق کتاب سلیم مختص
به ابان بن ابی عیاش نیست بلکه شیخ طوسی یکی از طریق ابان از سلیم است و دیگري طریق ابراهیم بن عمر یمانی از سلیم
است. این عالم بزرگ و محقق عالیقدر شیعه (آیه اللَّه خوئی قدس سره) در ادامه مطالب زیادي درباره سلیم آورده، علاقه
مندان می توانند به آن مراجعه نمایند.
. رجال طوسی، ص 43 ، ش 5، و ص 68 ، ش 1 و ص 74 ، ش 1 و ص 91 ، ش 6
. رجال نجاشی، ص 193 ، ش 516
15 و صفحات دیگر. - ر. ك: کتاب سلیم بن قیس هلالی، ص 21
ولادت سلیم
در کتاب هاي تاریخ از تاریخ ولادت سلیم نامی برده نشده و سند گویایی در دست نیست؛ جز این حدیث که ابان بن ابی
1) اگر این سؤال و جواب در ).« من در جنگ صفین از سلیم پرسیدم که چند سال داري؟ گفت: چهل سال » : عیاش می گوید
سال 36 یا 37 هجري که جنگ صفین در آن واقع شده، بوده باشد، معلوم می شود ولادت سلیم سه یا چهار سال قبل از
هجرت بوده
است.
*****
. مقدمه کتاب سلیم، تحقیق علاء الدین موسوي، ص 1
ایمان و اعتقاد سلیم به اهل بیت
سلیم در عصر خلافت عمر بن خطاب به مدینه آمد و در آن جا بود تا در عصر خلافت حضرت علی علیه السلام با آن حضرت
بیعت کرد و سپس در رکاب امام علیه السلام در جنگ جمل شرکت نمود و از بصره به کوفه آمد و در کوفه ساکن گردید و
سپس با حضرت علی علیه السلام در جنگ صفین شرکت نمود و با سپاهیان معاویه جنگید. سلیم پس از شهادت مولایش
امیرالمؤمنین علیه السلام بر همان اعتقاد و ایمان راسخی که به خاندان پیامبر داشت، باقی ماند و کمتر انحرافی در اعتقاد او
نسبت به اهل بیت پیامبر پیدا نشد و به این محبت و ایمان افتخار می نمود، از این رو وقتی حجاج بن یوسف ثقفی به کوفه آمد
و در مقام دستگیري شیعیان مخلص امیرالمؤمنین علیه السلام برآمد، وقتی به سراغ سلیم رفت تا او را به قتل برساند، لذا سلیم
نزد قوم ابان بن ابن ابی عیاش مخفی شد، و بدین ترتیب از خطر « نوبند جان » براي حفظ جانش فرار کرد و به محلی به نام
.( مرگ نجات یافت.( 1
*****
.1 - ر. ك: مقدمه کتاب سلیم، ص 3
وفات سلیم
بنا بر قول اصح، وفات سلیم در کوفه و در زمان امامت امام زین العابدین علی بن الحسین علیه السلام در حدود سال 90 هجري
.( می باشد.( 1
*****
.1 - ر. ك: مقدمه کتاب سلیم، ص 3
سماك بن خرشه (ابو دجانه)
سماك بن خرشه و به قولی سماك بن اوس بن خرشه معروف به کنیه اش ابو دجانه از طایفه اوس و از بستگان سعد بن عباده
(رئیس قبیله اوس) و از بزرگان و انصار رسول خدا صلی الله علیه و آله و از دلاوران نامی عرب می باشد. او در جنگ بدر،
احد و سایر غزوه هاي رسول خدا صلی الله علیه و آله شرکت کرد و از کیان اسلام دفاع نمود.( 1) و به نقلی، وي از یاران
مخلص امیرالمؤمنین علیه السلام گردید و در رکاب آن حضرت در جنگ صفین مقاتله کرد.
سماك در جنگ یمامه
*****
. اسد الغابه، ج 2، ص 352 و ج 5، ص 184 ؛ الاصابه، ج 7، ص 119
سماك در جنگ یمامه
جنگ یمامه یکی از جنگ هایی است که در زمان خلافت ابوبکر به فرماندهی خالد بن ولید با مسلمه کذا ب که مدعی
پیامبري بود، واقع شد. در این جنگ حدود بیست بار مسلمانان شکست خورده و عقب نشینی کردند و باز دست از حمله
برنداشتند تا پیروز شدند. در چنین جنگی سماك بن خرشه (ابو دجانه) شرکت داشت و مردانه جنگید و به قولی در این جنگ
به شهادت رسید. اما قول دیگري است که سماك بن خرشه تا خلافت حضرت علی علیه السلام زنده ماند و با آن حضرت
.( بیعت کرد و در جنگ صفین شرکت نمود و از ولایت و امامت امیرالمؤمنین علیه السلام در مقابل سپاه معاویه دفاع کرد.( 1
احتمال دارد سماك بن خرشه که مورد بحث است و از اصحاب حضرت علی علیه السلام است و در صفین شرکت نموده، غیر
از ابو دجانه انصاري که نامش سماك بن خرشه
است، باشد. و اللَّه اعلم.
*****
. ر. ك: اسد الغابه، ج 2، ص 353 ؛ وقعه صفین، ص 375
سماك بن عبد عوف
.( از اصحاب علی علیه السلام بود.( 1 « سِماك بن عبد عوف » ، به گفته شیخ طوسی
*****
. رجال طوسی، ص 44 ، ش 26
سمره بن ربیعه
.( شیخ طوسی، سمره بن ربیعه را از اصحاب امیرمؤمنان علیه السلام به شمار آورده است.( 1
*****
. رجال طوسی، ص 44 ، ش 17
سمیر بن حارث عجلی
اشعاري درباره « عمروعاص » سمیر بن حارث عجلی از اصحاب امیرمؤمنان علیه السلام بود. وي در صفّین حضور داشت و
.( روبرو شدن با وي سروده است.( 1
*****
. وقعه صفّین، ص 384
سمیر (شمر - شتیر) بن شریح همدانی
را از اصحاب علی علیه السلام به شمار آورده که در جنگ صفین حضور داشته و همراه « شتیر » و به قولی « سمیر » ، شیخ طوسی
.( با برادرانش به شهادت رسیدند.( 1
طبري و نصر بن مزاحم می نویسند: سمیر (شمر) بن شریح، از اصحاب علی علیه السلام است که در صفّین حضور داشت و
همراه پنج برادر دیگرش به نام هاي: کُریب بن شریح، شرحبِیل، مَرتد، هبیره و یَریم همه از فرزندان شریح در همین نبرد به
بودند و یکی پس از دیگري پرچم سپاه عراق را به دست گرفته و « بنی همدان » شهادت رسیدند. آنان از رؤسا و بزرگان قبیله
به شهادت می رسیدند. پس از این شش برادر، سفیان بن زید و دو برادر دیگرش عبد بن زید و کریب بن زید، پرچم سپاه
عراق را به دست گرفتند و جنگیدند و یکی پس از دیگري به شهادت رسیدند. پس از شهادت این نُه فرمانده دلاور سپاه علی
علیه السلام، عمیره بن بشیر و برادرش حارث بن بشیر از قبیله همدان پرچم سپاه امیرمؤمنان علی علیه السلام را در دست گرفتند
و با لشکریان معاویه جنگیدند و این دو برادر نیز به شهادت رسیدند و در این نبرد هشتصد نفر از جوانان همدانی شرکت
داشتند که در میمنه سپاه مقاومت و ایستادگی نمودند که صد و هشتاد نفرشان مجروح شدند و یازده فرمانده به شهادت
پرچم را برداشت و خواست به « وهب بن کریب » رسیدند و سرانجام وقتی
قلب سپاه دشمن پیش روي کند، شخصی از میان قومش فریاد برآورد که بس است دیگر این پرچم را برگردان خداوند تو را
بیامرزد که اشراف و بزرگان قومت در اطراف این پرچم شهید شدند، تو دیگر جان خود و همراهانت را به خطر نینداز و آنان
بازگشتند و آن نبرد را خاتمه دادند و می گفتند: اي کاش براي ما جمعیتی از عرب بود که بر مرگ پیمان می بستند، بعد پیش
.( رفتیم و دیگر باز نمی گشتیم یا پیروز می شدیم و یا کشته می شدیم.( 2
*****
. رجال طوسی، ص 45 ، ش 9
. تاریخ طبري، ج 5، ص 21 ؛ وقعه صفین، ص 252
سنان بن مالک نخعی
سنان بن مالک از اصحاب امیرالمؤمنین علیه السلام بود( 1) و در صفّین حضور داشت.
نصر بن مزاحم و ابن اثیر نقل کرده اند: مالک اشتر در یکی از روزهاي جنگ صفین، سنان بن مالک را فراخواند و به وي
را براي مبارزه( 2) دعوت کند. سنان گفت: از او براي مبارزه با خود « ابو الاعور » دستور داد: به نزدیک سپاه دشمن برود و
دعوت کنم یا مبارزه با شما؟ مالک پاسخ داد: اگر تو را به مبارزه با او فرمان دهم، می پذیري؟ گفت: اگر مرا به مبارزه با تمام
سپاه شام نیز فرمان دهی، اطاعت خواهم کرد. مالک روحیه سنان را تحسین کرد و برایش دعا نمود و گفت: اگر چه تو اهل
شرف و با کفایتی اما نوجوان و کم سن هستی و او حاضر به جنگ با تو نیست؛ بنابراین او را براي مبارزه با من دعوت کن.
سنان به سوي خیمه گاه دشمن حرکت کرد و پیام مالک را رساند، اما ابوالاعور
.( ترسید و بهانه تراشی نمود.( 3
*****
. رجال طوسی، ص 44 ، ش 24
مبارزه به معناي نبرد انفرادي و جنگ تن به تن است که غالباً این رقابت رزمی در برابر دیدگان سپاهیان هردو طرف انجام می
شود. و این نوع مبارزه یکی از رسم ها و سنت هاي جنگی اعراب است.
. وقعه صفین، ص 155 ؛ کامل ابن اثیر، ج 2،ص 363 ؛ تاریخ طبري، ج 4، ص 567
سنان بن یزید رهاوي (ابو حکیم)
از قبیله بنی تمیم بود. وي از یاران امیرالمؤمنین علیه السلام است. وي می « بنی طهیه » سنان بن یزید رهاوي، غلام آزاد شده
گوید: هنگامی که حضرت عازم منطقه صفّین بود، در رکاب ایشان وارد مدائن شدیم، و حضرت در گفت و گویی فرمود:
ایّاکم و کفر النعم، قالها ثلاثاً، فتحل بکم النقم؛ »
بر شما نباد از این که نعمت هاي خدا را کفران کنید. سه مرتبه این جمله را تکرار کرد؛ زیرا کفران نعمت سبب نقمت و نکتب
.(1)«. شما می شود
*****
. ر. ك: تاریخ بغداد، ج 9، ص 213
سوده بنت عماره
یکی از زنان حق گو و شجاع و دلاور قبیله همدان بود که در دوستی و ارادت به مقام « عماره بن اشتر همدانی » سوده دختر
شامخ امیرالمؤمنین علی علیه السلام شهرت دارد. این بانوي بزرگوار به نمایندگی از قبیله خود به نزد معاویه رفت تا از
شکایت نماید. « بسر بن ارطات » کارگزار وي
هنگامی که نزد معاویه رفت، بعد از احوال پرسی، معاویه از پشتیبانی او در جنگ صفین علیه خودش (معاویه) پرسید، سوده
گفت: گذشته ها گذشت، اما معاویه اصرار کرد که درباره تشویق برادرش براي جنگ با شامیان سخن بگوید، از این رو سوده
گفت: آري راست می گویی، به راستی که موضع و جهت گیري برادرم و منزلتِ او فراموش ناشدنی است. سپس شعري از
خنساء براي معاویه خواند و بعد گفت: تو را به خدا سوگند می دهم مرا عفو کن. معاویه گفت: تو را بخشیدم و از گذشته ها
گذشتم، حال حاجتت را بگو!
سوده گفت: تو که امروز پیشواي مردم شده اي در روز قیامت مسئول رفتار خویش هستی. تو همواره افرادي را به
که از جانب تو به دیار ما آمده مردان ما را می « بسر بن ارطات » دیار ما می فرستی که به مردم بسیار ظلم می کنند و هم اکنون
کشد و اموال ما را به یغما می برد. اما بدان اگر به خاطر تو نبود، بسر را با کمک افراد قبیله ام از میان برمی داشتم. معاویه با
شنیدن این سخن خشمگین شد و سوده را تهدید به مرگ نمود. در این هنگام سوده سر به زیر انداخت و این اشعار را در
منقبت و رفتار عادلانه امام علی علیه السلام سرود:
صَلَّی الإله علی روحٍ تَضَمَّنه
قبرٌ فأصبحَ فیه العدلُ مَدفوناً
قد حالَفَ الحقُّ لا یَبغی به ثمناًً
فصارَ بِالحقَّ و الإیمانِ مَقروناً
- درود خدا بر آن روح پاکی که وقتی در زیر خاك پنهان شد، عدالت هم با او مدفون گردید.
- او با حق هم قسم شد و در مقابلِ حق خواستار غیر آن نبود، بلکه همواره با حقیقت و ایمان هم آغوش بود.
معاویه گفت: مگر علی در حق تو چه کاري انجام داده که چنین می گویی؟
سوده گفت: در زمان حکومت علی علیه السلام یکی از کارگزارانش مرا آزرد و من شکایت نزد آن حضرت بردم، ایشان به
احترام من - با این که مرا نمی شناخت - نماز خود را به تأخیر انداخت و با مهربانی از حاجتم پرسید: وقتی بیان کردم،
چشمانش پر از اشک شد و فرمود: خدایا تو خود می دانی که من دستور ستم بر بندگانت را نداده ام. سپس تکه پوستی را از
جیبش بیرون آورد و بر آن چنین نوشت:
بسم اللَّه الرحمن الرحیم، قد جائتکم بَیِّنَهٌ مِن ربّکم، فأوفوا
الکیلَ و المیزانَ بِالقسطِ و لا تَبخَسُوا الناسَ أشیائَهم، و لا تَعثَوا فی الأرض مُفسِدین، بقیهُاللَّهِ خیرٌ لَکُم إن کُنْتُمْ مؤمنین، و ما أنا
عَلیکُم بِحَفیظ، إذا أتاك کتابی هذا فاحتفظ بِما فی یدیک حتی یأتی مَن یَقبضهُ مِنک، والسلام؛
به نام خداوند بخشنده مهربان، همانا از طرف پرودگار تان برهان روشنی (قرآن کریم) برایتان آمده، که کم فروشی را کنار
بگذارید، و در سنجش وزن و پیمانه با مردم به درستی رفتار کنید، کم نفروشید و در زمین فساد نکنید، و بقیه اللَّه (آنچه نزد
خداست) براي شما از هر چیزي بهتر است به شرط آن که اهل ایمان باشید و من نمی توانم شما را از عذاب دردناك خدا
حفظ کنم؛ به محض این که نامه ام به دست تو رسید (از کار برکناري) هر آنچه از مردم نزد تو است، نگه دار تا جانشین تو
بیاید و از تو تحویل بگیرد و به آن رسیدگی نماید، والسلام.
سوده گفت: اي معاویه، علی علیه السلام با چنین فرمانی کار گزار خود را از خدمت عزل کرد، در حالی که نه آن نامه را
لاك و مهر کرد و نه به دورش نخ بست، بلکه نامه را سرگشاده به من داد و خودم نامه را براي کار گزارش بردم.
بسر » معاویه که از شنیدن این داستان متأثر شده بود براي نشان دادنِ عدل و رأفت و ترحم خویش در حقِ رعیت، دستور داد به
بنویسند با سوده خوش رفتاري کند و اموالش را باز گرداند و با او به عدالت رفتار نماید. « بن ارطات
سوده گفت: آیا این دستور مخصوص من است یا شامل افراد قوم و طایفه
ام هم می شود؟
معاویه گفت: تو را با دیگران چکار؟
سوده گفت: فرمان شما اگر عدل است، باید همه را در بر گیرد و اگر غیر عدالت است من هم چیزي نمی خواهم.
معاویه گفت: هیهات، علی بن ابی طالب به شما جرأت بخشیده که در حضورِ سلطان این چنین گستاخانه سخن گویید.
سپس خطاب به سوده گفت: آري این کلامِ علی شما را مغرور کرده است:
فلو کنتُ بَوَّاباً علی بابِ جَنَّه
لَقلتُ لَهَمدان اُدخلوا بسلامٍ
- اگر دربان بهشت بودم به افراد قبیله همدان می گفتم: به سلامت وارد بهشت شوید.
.( معاویه پس از این سخن دستور داد نامه را به دل خواه سوده بنویسند و به او تسلیم نمایند.( 1
بدین ترتیب سوده توانست خود و افراد قبیله اش را از غارتگري کارگزار معاویه در همدان مصون بدارد.
*****
. عقد الفرید، ج 2، ص 102 ؛ اعیان الشیعه، ج 7، ص 324
سو ید بن حارث ازدي
سوید بن حارث ازدي از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله( 1) و امام علی علیه السلام است.
علقمه بن یزید بن سو ید از پدرش و از جدش سو ید نقل می کند که گفت: من با جمعی از قوم خود بر رسول خدا صلی الله
علیه و آله وارد شدیم و پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از دیدن هیبت و زینت ما به عجب آمد و فرمود: شما کیستید؟ گفتیم:
إنّ لکل قول حقیقه، و ما حقیقه ایمانکم؟؛ براي هر » : ما از ایمان آورند گان به شما هستیم. حضرت تبسمی کرد و فرمود
«؟ سخنی نشانه اي است، نشانه حقیقت ایمان شما چیست
سو ید می گوید: ما گفتیم براي ایمان ما پانزده علامت و نشانه است، پنج نشانه آن
را نمایندگان شما گفته اند که ایمان آوریم و پنج نشانه دیگر را گفته اند عمل کنیم و پنج نشانه آخر هم از زمان جاهلیت
مانده که بر آن می ما نیم، مگر شما کراهت داشته باشید. اما پنج نشانه اول که بدان ایمان داریم، عبارتند از: ایمان به خدا و به
ملائکه و کتاب هاي آسمانی و به پیامبران او، و برانگیخته شدن پس از مرگ؛ و اما پنج نشانه اي که به آن عمل می کنیم،
عبارت است از این که: لا اله الّا اللَّه، محمّد رسول اللَّه بگوییم، و نماز بخوانیم و زکات بدهیم و حج خانه خدا بیاوریم و روزه
بگیریم. و اما آن پنج نشانه که از جاهلیت مانده و بدان عمل می کنیم، عبارت است از: شکر در حال فراوانی، صبر در بلا،
استقامت در برابر مشکلات و برخوردها، و رضاي به آنچه پیش آید، و صبر در برابر شماتت دشمنان.
رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از سخنان سو ید و همراهانش فرمودند: کسانی که چنین اند از حلما و علما بلکه نزدیک
.( است که از صداقت آنها این که از انبیا باشند.( 2
سو ید از یاران امیرالمؤمنین و از شیعیان آن حضرت گردید و شیخ مفید، سو ید را از کسانی می داند که بعد از قتل عثمان با
.( امیر مؤمنان علیه السلام بیعت کرد که تا پاي جان از ولایت آن حضرت دفاع نماید.( 3
*****
. اسد الغابه، ج 2، ص 377
. اسد الغابه، ج 2، ص 377
. الجمل، ص 109
سو ید بن حاطب
در صفّین « عبدالرحمن » سو ید بن حاطب فرزند ابی بلتعه لخمی، از اصحاب امیرمؤمنان علیه السلام بود که همراه برادرش
.( و به سال 37 هجري شهید شد.( 1
*****
. ر. ك: وقعه صفّین، ص 394
سو ید بن غفله جعفی
از اولیا و بزرگان اصحاب امیرمؤمنان علیه السلام بود.( 1) هم چنین شیخ طوسی وي را جزو « سو ید بن غفله » ، به گفته برقی
یاران آن حضرت دانسته است.( 2) شیخ مفید هم او را از اولیا و بزرگان اصحاب امیرالمؤمنین علیه السلام به شمار آورده است.
.(3)
سو ید و نقل خبر غیبی از علی
*****
. رجال برقی، ص 4
. رجال طوسی، ص 43 ، ش 4
. الاختصاص، ص 3
سو ید و نقل خبر غیبی از علی
ثابت ثمالی( 1) می گوید از سوید بن غفله شنیدم که می گفت: یکی از روزها که امیر مؤمنان علیه السلام براي مردم سخنرانی
می گذشتم، « وادي القري » می کرد و مردم را موعظه می نمود، مردي از کنار منبر برخاست و عرض کرد: اي امیر مؤمنان! از
فوَ اللَّه ما ماتَ و لا یموتُ حتّی یَقودَ جَیشَ » : از دنیا رفته است، براي او استغفار کنید.( 2) امام فرمود « خالد بن عرفطه » دیدم
ضلالهٍ، صاحبُ لِوائه حبیبُ بنُ جمّازٍ؛ به خدا سوگند وي نمرده و نمی میرد، تا آن هنگام که سرلشکر گروه گمراهی گردد که
«. است، گردد « حبیب بن جمّاز » پرچم دار آن
مردي از کنار منبر برخاست و گفت: من حبیب بن جمّاز و از شیعیان و دوستداران شمایم. (و به قولی این خبر به گوش حبیب
رسید، خدمت حضرت آمد و گفت: من شیعه شمایم) امام فرمود: تو حبیب بن جمّازي؟ گفت: آري. امام علیه السلام براي بار
أما و اللَّه إنّک لحامِلُها، و » : دوم او را سوگند داد که: تو حبیب هستی؟ جواب داد: آري به خدا قسم من حبیبم. امام فرمود
لَتحمِلنَّها و لَتَدخُلَنَّ بها مِن هذا الباب. و أشارَ بها إلی باب الفیل بمسجد الکوفه؛ آگاه باش، به خدا سوگند
«. تو حامل آن پرچمی و آنان را از این در مسجد (باب الفیل) وارد خواهی کرد و به مسجد کوفه اشاره کرد
ثابت می گوید: به خدا قسم زنده بودم که ابن زیاد وقتی عمر سعد را براي کشتن حسین بن علی علیه السلام به سوي عراق
فرستاد. در میان لشکر او، خالد بن عُرفطه در جلو، و حبیب بن جمّاز پرچم دار لشکري بود که از باب الفیل وارد مسجد کوفه
.( شدند.( 3
*****
ثابت ثمالی ظاهراً همان ابو حمزه ثمالی است که نامش ثابت فرزند دینار ابو صفیه است و لذا به ثابت بن دینار و به ثابت بن
ابو صفیه هم نام برده شده است، لذا در الاختصاص، ص 280 این حدیث را از ابو حمزه ثمالی از سوید بن غفله نقل کرده
است.
در کتاب الاختصاص در شرح حدیث آورده است که: آن مرد، به نوبت گفت: خالد بن عرفطه از دنیا رفته است و حضرت
علی علیه السلام فرمود: او نمرده است. مرد در تعجب رفت و گفت: سبحان اللَّه، من خبر می دهم که او مرده است و شما می
فرمایید نمرده است! حضرت فرمود: قسم به آن که جانم در دست اوست، او نمی میرد تا سرلشکر گروه گمراهی که پرچم دار
آن حبیب بن جمّاز است، گردد.
. شرح ابن ابی الحدید، ج 2، ص 286 ؛ ر. ك: ارشاد مفید، ج 1، ص 329 ؛ الاختصاص، ص 280
سهل بن سعد ساعدي انصاري
اشاره
و نام او « ابو یحیی » یا « ابوالعباس » سهل از انصار خزرجی و از مشاهیر اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله است. وي کنیه اش
بود که رسول خدا صلی الله علیه و آله او « حزن » ابتدا
.( نامید.( 1 « سهل » را
سهل، رسول خدا صلی الله علیه و آله را درك کرد و از او حدیث شنید، و به هنگام رحلت رسول خدا پانزده سال داشت. او از
در قید حیات بود.( 2) او از اصحاب امیر « حجاج بن یوسف ثقفی » کسانی است که عمر طولانی داشت و تا زمان حکومت
.( مؤمنان بود و به ولایت آن حضرت ایمان کامل داشت.( 3
. اسدالغابه، ج 2، ص 366 ؛ ر. ك: الاصابه، ج 3، ص 200
اسدالغابه، ج 2، ص 366 ، به الاصابه، ج 3، ص 200 رجوع شود.
. رجال طوسی، ص 43 ، ش 14
سهل و منظره دلخراش اسراي اهل بیت امام حسین
سهل می گوید: روزي وارد شام شدم، دیدم مردم شهر را آذین بسته اند و مردم - جز اندکی - غرق در شادمانی اند. علت را
پرسیدم. گفتند: این شادي و پاي کوبی براي آن است که سر امام حسین علیه السلام از عترت محمّد صلی الله علیه و آله را از
عراق براي یزید هدیه آورده اند! گفتم: وا عجبا، سر امام حسین علیه السلام را می آورند و مردم شادي می کنند؟! سپس
پرسیدم از کدام دروازه وارد می کنند؟ اشاره کردند به دروازه ساعات.
در همین حال بودم که پرچم ها را یکی پس از دیگري از دروازه ساعات وارد کردند، ناگاه دیدم که سواري می آید و نیزه
در دست دارد و سري بر آن نیزه نصب کرده، دیدم که آن سر مقدس شبیه ترین مردم به رسول خدا صلی الله علیه و آله است،
.( سپس دیدم پشت سر، زنان و کودکان بسیار بر شتران برهنه سوار کرده می آورند.( 1
*****
. بحارالانوار، ج 45 ، ص 127
سهل در چنگال حجاج
حجاج در سال 74 هجري سهل را احضار کرد و از او پرسید: چرا عثمان را یاري نکردي؟ وي در پاسخ گفت: چرا، من او را
یاري کردم. حجاج گفت: دروغ گفتی. و سپس دستور داد بر گردن وي مهري بزنند تا مردم او را بشناسند و از او دوري کنند
.( نیز همین مهر را زد.( 1 « جابر بن عبداللَّه » و بر دست « انس بن مالک » و به سخنانش گوش ندهند. چنان که بر گردن
*****
. اسد الغابه، ج 2، ص 366 ؛ ر. ك: الاصابه، ج 3، ص 200
وفات سهل
سهل بن ساعدي به سال 91 یا 96 هجري در سن صد سالگی به عنوانِ آخرین صحابی پیامبر در مدینه از دنیا رفت. لذا او قبل
.( از مرگش می گفت: هر کس بعد از من گفت من از رسول خدا شنیدم که چنین فرموده، از او قبول نکنید.( 1
*****
. الاصابه، ج 3، ص 200
سهیل بن عمرو انصاري
ابن کلبی می گوید: سهیل بن عمرو از اصحاب بدر بود و در صفّین حضور یافت و در رکاب امیرالمؤمنین علی علیه السلام در
.( همان نبرد به شهادت رسید.( 1
*****
. اعیان الشیعه، ج 7، ص 323 ؛ ر. ك: اسد الغابه، ج 2، ص 371
سیحان بن صوحان عبدي
اشاره
سیحان فرزند صوحان، برادر زید و صعصعه بن صوحان است که در شرح حال زید سلسله نسب او را به طور اختصار آورده
.( ایم؛ وي هم چون دو برادرش زید و صعصعه از اصحاب با وفاي امیرمؤمنان علی علیه السلام به شمار می آید.( 1
سیحان چون دیگر برادرانش زید و صعصعه، امیرالمؤمنین علی علیه السلام را در جنگ جمل همراهی کرد و در رکاب آن
حضرت شجاعانه جنگید و با برادرش زید در حمایت از مولایش علی علیه السلام در این جنگ به شهادت رسید و در همان
.( محل در یک قبر دفن گردید.( 2
. رجال طوسی، ص 43 ، ش 6
. ر. ك: کامل ابن اثیر، ج 2، ص 340 ؛ تاریخ طبري، ج 4، ص 517
نقش سیحان در جنگ جمل
سیحان از جمله افرادي است که در برابر امتناع ابو موسی در ترغیب مردم در یاري امام علی علیه السلام در جنگ جمل
مخالفت کرد و به کوفیان گفت: اي مردم کوفه، براي اداره مملکت و امور مسلمانان ناچار از وجودِ قائد و رهبري است، البته
رهبري که بتواند ظلمِ ستم کاران را دفع و حق مظلومان را بستاند و امت را متحد و منسجم نماید. اینک والی و امام شما
امیرالمؤمنین می خواهد به او ملحق شوید تا با کمک شما تکلیف خود را با این دو (طلحه و زبیر) که پرچم مخالفت برافراشته
اند، روشن سازد، علی علیه السلام برترین فرد امت و فقیه ترین افراد در دین خداست، پس هر کس دعوت او را اجابت نماید
و به سمت بصره حرکت کند، ما نیز او را همراهی خواهیم کرد.
پس از او عمار یاسر برخاست و سخنانی ایراد کرد، بعد از
عمار امام حسن مجتبی علیه السلام نیز مطالبی در خصوص لزومِ حرکت مردم براي یاري امیرمؤمنان علیه السلام ایراد نمود، و
عده اي از سران و بزرگان کوفه مثل حجر بن عدي، هند بن عمرو و دیگران به ترتیب برخاستند و حمایت خود را از حرکت
به سوي بصره در رکاب امیر مؤمنان علی علیه السلام اعلام کردند. سرانجام مردم کوفه بسیج شدند و یک لشکر دوازده هزار
.( به امام علیه السلام پیوستند.( 1 « ذي قار » نفري سازمان یافت و عازم بصره گردید. این نیروها در
*****
.481 - 326 ؛ تاریخ طبري، ج 4، ص 487 - ر. ك: کامل ابن اثیر، ج 2، ص 329
شهادت سیحان در نبرد جمل
همان گونه که اشاره شد، سیحان در جنگ جمل حضور یافت و در سال 36 هجري در همین نبرد به شهادت رسید. او و دو
برادرش زید و صعصعه نیز در این واقعه در رکاب امیر المؤمنین علیه السلام بودند که زید نیز به درجه شهادت نائل آمد.
صعصعه هم به شدت مجروح شد و سپاهیان، او را به خارج از محدوده جنگ انتقال دادند.
طبق نقل ابن اثیر و طبري، وقتی امیرالمؤمنین علیه السلام دید نیروهاي دشمن با اجتماع در اطراف شتر عایشه سخت مقاومت
می کنند و سبب طولانی شدن جنگ و کشته شدن افراد زیادي از هر دو گروه شده، به گروهی از یاران برگزیده و داوطلب
خود دستور داد شتر عایشه را به قتل برسانند تا هسته مرکزي سپاه دشمن، که عامل اصلی پایداري و مقاومت آنان بود، متلاشی
بود، « ابن یثربی » ، گردد. در این جمع، سیحان و برادرش زید هنگام حمله به آن شتر کشته شدند. قاتل سیحان
را به شهادت « علباء بن هیثم » و « هند بن عمرو جملی » وي قبل از سیحان دو نفر دیگر از اصحاب حضرت امیر علیه السلام به نام
رسانده بود که با شهادت سیحان (یا زید)( 1) و فرزند صوحان، سه نفر به دست او شهید شدند. ابن یثربی کمی قبل از این که
توسط عمار یاسر به هلاکت برسد این رجز را با افتخار می خواند:
أنا لمن یُنکرنی ابن یثربی
قاتل علباء و هند الجمل
و ابن لصوحان علی دینِ علیِ
- هر کس مرا نمی شناسد، بداند من ابن یثربی هستم، همان کسی که علباء و هند جملی را از پاي در آورد.
- و نیز ابن صوحان را که بر دین علی است، به قتل رساندم.
اما دیري نپایید که صحابی گران قدر رسول خدا صلی الله علیه و آله عمار یاسر که قریب نود سال از عمرش می گذشت براي
مبارزه با ابن یثربی وارد میدان شد و با ضربه اي او را نقش بر زمین کرد، سپس جسد نیمه جانش را خدمت امیرمؤمنان آورد و
.( حضرت فوراً حکم قصاص و قتل او را داد.( 2
.( در همان محل در یک قبر دفن گردید.( 3 « زید بن صوحان » طبق نقل ابن سعد، جنازه مطهر سیحان با برادر بزرگوارش
*****
مورخان در قاتل زید و سیحان اختلاف دارند، برخی عمرو بن یثربی را قاتل زید و برخی قاتل سیحان ذکر کرده اند؛ اما این
که این دو برادر بزرگوار در جمل در رکاب علی علیه السلام به شهادت رسیده است، اختلافی نیست.
. طبقات الکبري، ج 6، ص 125
کامل ابن اثیر، ج 2، ص 340 ؛ تاریخ طبري، ج 4، ص 517 ؛ تفصیل بیشتر را در شرح حال
ملاحظه نمایید. « عمار یاسر و زید بن صوحان »
تجلیل امام از سیحان و برادرش زید
پس از پایان جنگ جمل که با پیروزي قطعی سپاهیان امیرالمؤمنین علیه السلام خاتمه یافت حضرت در نامه اي بشارت آمیز
براي والی کوفه خبر این پیروزي را به اطلاع او رسانید و در آن نامه به شهادت تنی چند از سرشناسان سپاه خود از جمله
سیحان و زید (دو فرزندان صوحان) اشاره کرد؛ نامه چنین است:
حوالی بصره با دشمن رو به رو شدیم و خداوند سنت مسلمانان را به آنان عطا « حُریبه » اما بعد، ما در نیمه جمادي الثانی در
فرمود، ولی عده زیادي از نیروهاي ما و نیروهاي دشمن کشته شدند که ثمامه بن مثنی، هند بن عمرو، علباء بن هیثم، سیحان و
.( زید دو فرزندان صوحان، و محدوج جزو شهداي سپاه ما هستند.( 1
از این نامه، عنایت حضرت امیر علیه السلام به سیحان زید و دیگر یارانی که نام آنان را آورده به خوبی معلوم می شود.
*****
. تاریخ طبري، ج 4، ص 542
سید بن عبید بن بختري
حرف (ش)
شبیب بن عامر (جد کرمانی)
شبیب در جریان حمله کارگزار معاویه
شتیر بن شَکل عبسی
شداد بن ازمع همدانی
شراحیل بن مرّه همدانی
شرحبیل بن ابرد حضرمی
شرحبیل بن امرء القیس کندي
شرحبیل بن شریح همدانی
شرحبیل بن طارق بکري
شرحبیل بن منصور
شریح بن عطاء حنظلی
شریح بن قدامه سلمی
شریح بن مالک خثعمی
شریح بن نعمان همدانی
شریح بن هانی حارثی (ابو المقدام کوفی)
اخلاص شریح به مقام والاي امیر مؤمنان
در نبرد جمل
در نبرد صفین
ماجراي حکمیت
تذکراتی به ابو موسی در ماجراي حکمیت
واکنش به عمروعاص پس از حکمیت
شریح و تکذیب شهادت علیه حجر بن عدي
شهادت شریح
شریک بن اعور حارثی
ملاقات شریک با معاویه
شریک در منزل هانی و تشویق به کشتن ابن زیاد
شریک اعور سلمی نخعی
شریک بن جدیر تغلبی
شعیب بن نعیم نخعی
شقیق بن ثور سدوسی بکري
شقیق
بن سلمه
شمر بن ابرهه
شهر بن عبداللَّه بن حوشب